غم حساب ندارم ز می پرستی ها


که نیست قابل تعبیر، خواب مستی ها

به قدر آنچه شوی پست، سربلند شوی


گرفته ایم عیار بلند و پستی ها

نسیم جاذبه ای پیش راه ما بفرست


که گشت سد ره ما غبار هستی ها

که می کند سر زلف حواس ما را جمع؟


به غیر بیخودی عشق و خواب مستی ها

بگیر سر خط عبرت ز قطع زلف ایاز


کشیده دار عنان دراز دستی ها

به وصل او نرسیدم ز مفلسی صائب


سیاه در دو جهان روی تنگدستی ها!